نوشته شده توسط : مصطفی معارف

َ

تشرف جناب علیا حضرت مرغ خانم به سوپر مارکتی در تهران

 

جناب مرغ روزی رفت بقالی ، برای دیدن بقال بی حالی ، چو داخل شد در آن دکان و دید آن جا ز آثار تلاشش هست خالی ، گفت : ای بیچاره ی بی مایه ی بی نور و بی سایه ، چرا از هر قلم بلغور و بنشن  هست اینجا و ز من هیچ آشنایی نه ؟؟ نخوردی نیمرو آیا ؟؟ نخوردی املت و کوکو و کتلت ، یا خوراک دیگری از ما ؟ چرا از بیضه ی مظلوم ما !!! دکان تو خالیست؟ ملخ خورده است آنها را ؟ چرا آثار رنج ما ز دکان تو شد خالی ؟ مگر کسب تو را فحطی زده ؟ اینجاست سومالی ؟

بگفتا : مرد بقالی ، که اینجا هست بقالی گمانم امر بر تو مشتبه شد نیست اینجا  زرگری حتی اگر تخم طلا داری !!   

مصطفی معارف 5/11/90 تهران

 

 



:: برچسب‌ها: تشرف جناب علیا حضرت مرغ خانم به سوپر مارکتی در تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 22 خرداد 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد